همکلاسیها سه شنبه 3 مرداد 1386برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : 2lone
نظرات شما عزیزان: alone
![]() ساعت18:29---3 مرداد 1391
تازه یه روزم وقتی بچه بودم روزه گرفتم حالم بد شد...مامانم بزور آب قند ریخت تو حلقم..خوب مادره دیگه..به قولش خودت مادر نشدی بفهمی!!!!!!!!!!!
alone
![]() ساعت18:26---3 مرداد 1391
آقا جان بیاین خاطره تعریف کنیم...
قبل اینکه برم مدرسه وقتی خیلی کوچولو و شیرین بودم مثل الان.... روزه میگرفتم اونم شبا!!!!یک نامردی به من نمیگفت شبا باید بخوری...فکر میکردم روزه به نمازه...یادمه تو این اتاق خوراکی میخوردم میرفتم یه اتاق دیگه نماز میخوندم دوباره روزه میشدم...اونم چییییییی شبا.. ![]()
درباره وبلاگ به وبلاگ ما خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||||
![]() |